سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه اندیشناک پایان است، از فرو رفتن در آنچه نمی داند، باز ایستد و هرکه ندانسته به کاری بشتابد، خود را خوار کند [امام صادق علیه السلام]

تنهای تنها

تناسب سنی عجیب!

از پدری پرسیدند آیا درست است که میگویند "زمانی فرا خواهد رسید که پسر ها بزرگتر از پدرشان خواهند شد؟" گفت:" اتفاقا این موضوع سخت ذهن مرا به خود مشغول داشته است. البته کاری به استعداد و نبوغشان ندارم منظور من سن و سال آنهاست!" پرسیدند:" به چه دلیل؟" گفت:"به این دلیل که برایتان شرح خواهم داد: وقتی 30 ساله بودم فرزندمان متولد شد. یعنی 30 برابر او سن داشتم.. وقتی 2 ساله شد من 32 سال داشتم . یعنی 16 برابر او سن داشتم. وقتی 3 ساله شد من 33 سال داشتم. یعنی 11 برابر او سن داشتم. وقتی 5 ساله شد من 35 سال داشتم. یعنی 7 برابر او سن داشتم. وقتی 10 ساله شد من 40 سال داشتم. یعنی 4 برابر او سن داشتم. وقتی 15 ساله شد من 45 سال داشتم. یعنی 3 برابر او سن داشتم. وقتی 30 ساله شد من 60 سال داشتم. یعنی فقط 2 برابر او سن داشتم. میترسم اگر به منوال پیش برود به زودی از من جلو بزند و او بشود پدر من و من بشوم پسر او!!!"




سجاد محمودی ::: پنج شنبه 87/5/31::: ساعت 12:41 صبح

بهترین حالات جنسی : 5 اشتباهی که اکثر آقایون مرتکب میشوند (از سری مقالات آموزشی ویژه زوجین)

 

 

یکی از چالش های متعدد آقایون این است که در روابط جنسی خود با همسرشان چه حالتی را انتخاب کنند. بزرگترین ترس آنها این است که خانمشان از آن وضعیت همیشگی خسته شده و درنتیجه میل و علاقه خود را به رابطه جنسی با آنها از دست بدهد. پس سوال این است که بهترین مواضع و جایگاه های جنسی چه مواضعی است؟

بهترین راه برای توضیح مسئله این است که چه کارهایی را نباید انجام بدهید. با به یاد داشتن این، به 5 مورد از اشتباهات آقایون در مسائل جنسی اشاره می کنیم تا شما دیگر مرتکب آنها نشوید.

 

اشتباه اول: تقلید همه چیزهایی که در فیلم های پورنو می بینید.

این می تواند بزرگترین اشتباه آقایون در مسائل جنسی باشد. مردان بی تجربه ممکن است تصور کنند که فیلم های پورنو می تواند الگوی خوبی برایشان باشد اما با واقعیت مسئله آشنا نیستند. مشکل اینجاست که آن دسته فیلم ها تلاش می کنند که صحنه خوبی را برای بیننده بسازند نه اینکه لذت و میل هنرپیشه ها را بیشتر کنند.

و درواقع، یکی از بدترین راه های تحریک اندام جنسی خانمها، زمانی است که وی پاهایش را روی شانه هایتان بگذارد. در این حالت که لگن او آنقدر به عقب خم شده است، ممکن است در گردنه رحم احساس درد کند. همچنین این وضعیتی است که فشار زیادی به زن وارد می کند.

 

اشتباه دوم: تلاش زیاد برای نینداختن وزنتان روی زن، در هر وضعیت

برای خانم ها رابطه جنسی راهی برای نزدیکتر شدن به آقایون است. وقتی وزنتان را روی بدن او می اندازید او لذت زیادی می برد. پس دفعه بعد که با همسرتان رابطه جنسی برقرار می نمایید سعی کنید وزنتان را بیشتر روی او بیندازید. همانطور که می بینید، طی رابطه جنسی، تقریباً همه خانم ها از اینکه بدن مردشان به بدن آنها بچسبد بسیار لذت می برند.

اما چه مقدار از وزنتان را باید روی آنها بیندازید؟ آنقدر که بعد از تمام شدن رابطه جنسی خانمتان نگوید احساس می کند که تریلی از روی او رد شده و صافش کرده! حد و مرز را نگه دارید. چون اگر به مدتی طولانی همه وزنتان را روی او بیندازید برای او دردناک خواهد بود. اما واقعیت این است که اکثر خانم ها دوست دارند که طی رابطه جنسی کمی از وزن همسرشان روی آنها بیفتد.

 

اشتباه سوم: اینکه وقتی همسرتان روی شماست، اجازه بدهید همه کارها را او انجام دهد.

تقریباً برای همه خانم ها، رابطه جنسی عملی پویا است. به همین خاطر اگر شما هم بی حرکت باشید و هیچ کاری انجام ندهید، رابطه جنسیتان کاملاً برهم خواهد خورد و مفهوم رابطه جنسی برای او تغییر خواهد کرد. صحبت های تحریک کننده و آرام در حین رابطه جنسی نیز تاثیر شگفت انگیزی خواهد داشت که نباید از آن غافل شوید.

اشتباه چهارم: منفعل بودن

خیلی از آقایون انواع کتاب های"آقایونی مریخی" را خوانده اند و به همین خاطر تصور می کنند که زن ها دوست دارند که همه چیز را به او بسپارید و برای هر کاری که می خواهید بکنید اجازه بگیرید. به جای این روش فقط هر کاری که می خواهید را انجام دهید. حتی وقتی می خواهید حالتتان را تغیر دهید، خشن رفتار کنید و به اینطرف و آنطرف پرتابش کنید و مطمئن باشید که عاشق این رفتارتان خواهد شد. اصلاً نگرانش نباشید. اگر چیزی اتفاق بیفتد که همسرتان دوست نداشته باشد، مطمئناً به شما خواهد گفت.

اشتباه پنجم: تصور اینکه حالت های عجیب و غریب بهتر عمل می کند

لازم نیست معکوس از سقف آویزان شوید و کاری دیوانه وار انجام د هید. فقط طبیعی باشید. قدیمیترین حالت رابطه جنسی (مرد روی زن خوابیده) برای اکثر افراد بهترین حالت رابطه جنسی است.

حالت های عجیب و غریب فقط بدنتان را خسته می کند و روحیه تان را هم برهم می زند چون گمگشتگی در این حالت ها هم زیاد اتفاق می افتد و نمی دانید دستتان را کجا بگذارید و پایتان را کجا.




سجاد محمودی ::: پنج شنبه 87/5/31::: ساعت 12:36 صبح

 

لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو "شام آخر" دچار مشکل بزرگی شد: می بایست "نیکی" را به شکل عیسی" و "بدی" را به شکل "یهودا" یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل‌های آرمانی‌اش را پیدا کند.

روزی در یک مراسم همسرایی, تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از جوانان همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح‌هایی برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود ؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود.

کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شکسته و ژنده پوش مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند , چون دیگر فرصتی بری طرح برداشتن از او نداشت. گدا را که درست نمی فهمید چه خبر است به کلیسا آوردند، دستیاران سرپا نگه‌اش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد.

وقتی کارش تمام شد گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید، و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: "من این تابلو را قبلاً دیده ام!" داوینچی شگفت زده پرسید: کی؟! گدا گفت: سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می خواندم , زندگی پر از رویایی داشتم، هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی بشوم...!!!

 


"می توان گفت: نیکی و بدی یک چهره دارند ؛ همه چیز به این بسته است که هر کدام کی سر راه انسان قرار بگیرند."
                                                                             -پائولو کوئیلو




سجاد محمودی ::: جمعه 87/5/18::: ساعت 11:47 عصر

دغدغه‌های لباس زنان

نمایشگاه زنان سرزمین من، از?? تیر تا ? مرداد در سالن پرورش فکری کودکان و نوجوانان در خیابان حجاب تهران برگزار شد؛ نمایشگاهی که قرار بود همزمان با روز زن افتتاح شود برگزاری آن به دلیل عدم ‌صدور به موقع مجوز تا روز مرد به تاخیر افتاد. اما این همه از موارد جالب نمایشگاه نمی‌کاهد. قدم زدن و بازدید از لباس‌هایی که طرح و رنگ‌های متنوع و جدیدی دارند، می‌تواند لحظات خوبی را برای بازدیدکنندگان به همراه داشته باشد.
طبقه بالای نمایشگاه سالنی است که مختص به نمایش لباس‌های دوره‌های مختلف تاریخی استان‌های خراسان، کردستان، آذربایجان، فارس و... است و راهنمای سالن در مورد لباس‌ها که مربوط به چه دوره تاریخی، با چه وضعیت معیشتی و برای کدام قشر از جامعه‌اند توضیحات لازم را می‌دهد. در دیگر غرفه‌ها می‌توان نمونه لباس‌هایی که از مدل لباس‌های تاریخی و محلی طراحی شده را دید..


? این فقط برای نمایش است
یکی از طراح‌های لباس که خانم ??ساله‌ای است و غرفه‌اش پر از مانتو و سارافون‌هایی با طراحی‌هایی از خودش، درمورد اینکه آیا این لباس‌ها می‌توانند جایی میان کمد لباس خانم‌های امروزی پیدا کنند، می‌گوید: بهتر است این حرکت‌ها از شهرستان‌های کوچک که تاثیرپذیری بیشتری دارند شروع شود و کم‌کم به شهرهای بزرگ برسیم. مثلا اگر می‌خواهیم از مدل لباس‌های محلی کردستان و گلستان طرحی ‌برداریم بعد از دوخته شدن لباس، عرضه آن را از همان شهر شروع کنیم اما وقتی آنها را در تهران و هر شهر دیگری که آشنایی زیادی با پیشینه تاریخی و فرهنگ قومی و پوششی آن استان ندارد به نمایش می‌گذاریم، درهمان حد نمایشی و تبلیغاتی باقی می‌ماند و به مرحله استفاده نمی‌رسد.


? گشت ارشاد با شما کاری ندارد
خودش یک مانتوی سفید با دوردوزی‌های آبی پوشیده است که از طرح‌های خودش است. وقتی مراجعان از او می‌پرسند که آیا تا به حال گشت ارشاد ایرادی به او نگرفته است پاسخش منفی است و می‌گوید: من هر روز با این مانتو می‌آیم اینجا و شب برمی‌گردم خانه و تا به حال هیچ تذکری به من ندادند، در ضمن اولین شرط لباس‌هایی که طراحی می‌کنیم پوشیدگی آن است این مانتو بلند و گشاد است و پوشیدن مانتوی روشن هیچ ایرادی ندارد.
بعضی غرفه‌ها در اختیار مانتو فروشی‌ها و تولیدی‌هاست که مانتوها و دیگر محصولات‌شان را با قیمت‌هایی پایین‌تر از قیمت مغازه‌ها می‌فروشند. مسوولان غرفه‌هایی که لباس‌هایی با طرح جدید دارند از این وضعیت راضی نیستند و معتقدند، دادن غرفه به تولیدی‌هایی که بیرون از نمایشگاه فرصت و امکان عرضه محصولاتشان را دارند تلاش‌های چند ماهه آنها برای طرح زدن، انتخاب پارچه و دوخت لباس را بی‌نتیجه می‌کند و طبیعی است لباس‌هایی که آنها دارند با توجه با هزینه و زمانی که صرف تولید آنها شده است قیمت بالاتری نسبت به لباس‌های تکراری بیرون داشته باشند و حضور تولیدی‌ها مانع ازجذب مردم به این لباس‌ها و عوض شدن فرهنگ پوششی آنها می‌شود.


? تو نمی‌توانی این لباس را بپوشی
یکی از غرفه‌ها به خانم‌ها این امکان را می‌دهد که با لباس‌های محلی شهرهای مختلف عکس یادگاری بگیرند. تینا مقدم ??ساله دانشجوی رشته معماری بعد از عکس گرفتن با لباسی بلوچی درباره اینکه آیا حاضر است این لباس را بخرد، گفت: این لباس خیلی زیبا و پر از رنگ است و روحیه آدم را شاداب می‌کند. اما کجا بپوشم‌اش؟ فکر کنم حتی دیگر خود بلوچستانی‌ها هم این لباس را نمی‌پوشند. مونا و آرزو منصوری که ?? و ?? ساله‌اند از پاسداران به خیابان حجاب آمده‌اند و مشغول بحث کردن با هم هستند. آرزو، خواهر کوچک‌تر اصرار دارد که یک مانتو با طرح سلجوقی بخرد و خواهر بزرگ‌تر به‌شدت مخالف است و سعی می‌کند خواهرش را متقاعد کند که هیچ‌جا نمی‌تواند این مانتو را بپوشد و در خیابان جلب توجه می‌کند، همچنین امکان دارد از طرف مزاحمان خیابانی اذیت شود اما آرزو اصرار دارد مانتو را بخرد و می‌گوید: لباس پوشیدن من به خودم ارتباط دارد و واکنش مردم در خیابان برایم اهمیتی ندارد مهم این است که خودم لباسی را که پوشیده‌ام دوست داشته باشم.
قبول کن مانتوی قشنگی است. مونا هم در قشنگ بودن مانتو تردید ندارد اما می‌گوید: تا وقتی جامعه نسبت به پوشیدن این نوع مانتو و کلا این مدل پوشش واکنش مثبت یا منفی نشان می‌دهد یعنی هنوز برایش غریب است و باید صبر کرد تا این لباس‌ها به مغازه‌های سطح شهر بیایند بعد آنها را خرید. مقابل یکی از غرفه‌هایی که صنایع‌دستی می‌فروشند و از شلوغ‌ترین غرفه‌های نمایشگاه هستند یک زوج میانسال ایستاده‌اند و مشغول خرید هستند.
یک ساعتی است که در حال گشتن در نمایشگاه هستند اما فقط یک بلوز خانگی خریده‌اند و خانم می‌گوید: از هر پنج طرح یکی قابل پوشیدن و ساده است. بهتر است برای دوختن این لباس‌ها از نظر و سلیقه تعداد بیشتری از طراحان و صاحب‌نظران استفاده شود تا این مانتوهای بی‌مصرف تولید نشوند. من معاون مدرسه هستم و حتی نمی‌توانم ساده و معقول‌ترین این لباس‌ها را درمدرسه بپوشم. وقتی یادش می‌آورم که الان تابستان است ادامه می‌دهد: ما سه روز از هفته سر کار می‌رویم و مگر حقوق ما چقدر است که بخواهیم فصلی لباس بخریم؟ درضمن قیمت این مانتوها بالاست. حرف‌های خانم هنوز تمام نشده است که آرزو با مانتویی با طرح سلجوقی و شالی که با آن خریده است از جلویمان رد می‌شود. دیگر امکان ندارد خواهرش با این لباس او را در شلوغی نمایشگاه گم کند!
مقابل غرفه‌ای که چادرهایی با طرح‌های جدید می‌فروشد شلوغ است. مسوول غرفه یکی از چادرها را سرکرده و مشغول توضیح دادن در مورد آن است. اینکه درصورت استفاده از این چادر دیگر نیازی به مقنعه و مانتو ندارند. داخل مانتو چند جیب مخفی است که آنها را از به همراه بردن کیف بی‌نیاز می‌کند، خانم‌هایی که بچه شیرخوار دارند با داشتن این چادر می‌توانند به راحتی به بچه خود شیر بدهند و قیمت هر چادر ?? هزار تومان است. یکی از خانم‌های چادری به جنس چادر دست می‌زند و کمی براندازش می‌کند و چند لحظه بعد چادر مشکی ساده و سبک خود را مرتب می‌کند و می‌رود.


? نمایش شروع می‌شود
در این نمایشگاه هر روز از ساعت شش و نیم تا هشت عصر برای خانم‌ها برنامه نمایش لباس توسط مدل‌ها برگزار می‌شود و خانم‌ها می‌توانند بعد از دیدن و پسندیدن لباس با تماس با دبیرخانه جشنواره زنان سرزمین من، لباس مورد نظر خود را سفارش بدهند. جالب است بدانید یکی از غرفه‌های طبقه دوم در اختیار یکی از ایستگاه‌های رادیویی است که برنامه‌هایش را از آنجا اجرا می‌کند و وقتی آیتم نمایشی شروع می‌شود تمام غرفه‌های آن طبقه خالی از بازدید کننده می‌شود.

 




سجاد محمودی ::: جمعه 87/5/18::: ساعت 11:39 عصر

قدرت اندیشه

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود.

تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود .

پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد : 

پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم .

من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد.

من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی .

دوستدار تو پدر

پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد :

پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام .

4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند .

پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟

پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم .




سجاد محمودی ::: جمعه 87/5/18::: ساعت 11:24 عصر

   1   2   3      >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 3


کل بازدید :115322
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
سجاد محمودی
با سلام خدمت دوستان گل خودم پسری هستم تنها روی کره خدا این وبلاگ رو برای شما دوستان مینویسم امیدوارم خوشتون بیاد
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<